-
آثار بی بدیل محمد ابراهیم جعفری
دوشنبه 16 اسفند 1400 14:02
محمد ابراهیم جعفری شاعر و نقاش معروف ایرانی در سال ۱۳۱۹ در شهر بروجرد چشم به جهان گشاد. وی اشعار زیبا و احساسی زیادی سروده است و سرانجام در فروردین سال ۱۳۹۷ در بیمارستان مدائن از دنیا رفت. شعرهای محمد ابراهیم جعفری با مضامین احساسی شعرهای شاعران ایرانی دارای مضامین مختلفی هستند و اغلب اشعار شاملو و فریدون مشیری و فروغ...
-
ناخدای عاشقانه ها ، اشکان شاپوری (هنرمند صاحب سبک)
سهشنبه 3 تیر 1399 12:38
اشکان شاپوری نویسنده شاعر و کارگردان ایرانی ،همزاد خاطرات مخاطب را به صورت روانشناسانه و رفتارشناسانه کشف می کند و این گونه شعرهایش را می سازد. او در فیلم هایش نیز همینگونه مخاطب را در جزئیات و روایت هایش غرق می کند.مفاهیمی عمیق از جامعه گرفته تا روابط انسانی مثل عشق ، او یکی از ماهرترین هنرمندانیست که در اشعارش...
-
لورکای بزرگ
پنجشنبه 30 خرداد 1398 18:54
فدریکو گارسیا لورکا شاعر راست گوید خواهم به رنج خویش گریه ساز کنم و تو را گویم تا دوستم بداری . از برایم گریه ساز کنی به شامگاه بلبلان، با خنجر، با بوسه با تو. خواهم کشت یگانه شاهد را به جرم گُل کُشی و نشاندم به زاری و خوی کردنم بر انبوه جاودان سخت گندم. آنجا که کاستی نگیرد هرگز شعاع تابناک دوستت دارم، دوستم داری،...
-
عاشقانه ها
پنجشنبه 20 دی 1397 22:05
************************************************** ZOYA لحظه ی دیدار با صدای پای تو بی ترانه رقصیدم تا لحظه ی دیدارت لحظه هارو بوسیدم رو پله ی مهتابی عطر تورو بوییدم با گریه ی خوشحالی احوالتو پرسیدم خوشبختی برای من همین لحظه ی زیباست دیدار تو هر ثانیه رخ دادنه رویاست دنباله کدوم حسو کدوم حادثه باشم اون حادثه اون صحنه...
-
سیمین بهبهانی (تک ستاره ی شعر ایرانی)
سهشنبه 10 بهمن 1396 15:53
رفیق اهل دل و یار محرمی دارم بساط باده و عیش فراهمی دارم کنار جو، چمن شسته را نمی خواهم که جوی اشکی و مژگان پُر نَمی دارم گذشتم از سر عالم، کسی چه می داند که من به گوشهء خلوت، چه عالمی دارم تو دل نداری و غم هم نداری اما من خوشم از این که دلی دارم و غمی دارم چو حلقه بازوی من، تنگ، گِرد پیکر توست حسود جان بسپارد که...
-
شعرهای بی بدیل اشکان شاپوری کارگردان (در من هزار عاشق فریاد می زند...)
یکشنبه 10 دی 1396 15:46
کلمات کلمات رفتنت را به دل گرفته اند ... نمی خواهند شعر شوند برگرد می خواهم شعرشان کنم ... برگرد قافیه می خواهم غم انگیز من سفر را گذاشتم وسط تو نیامدن را ... این غم انگیزترین قصه ی عاشقانه بود سکوت عمیق ترین فریاد من سکوت بود ... بیداری بیداری انسان را از پا در می آورد نه مستی ... کلمات هر چه کلمات را به هم می بافم...
-
یادواره ای از افشین یداللهی
پنجشنبه 16 آذر 1396 12:43
از مرگت ناراحت نمی شوم! اگر قرار باشد پیش من که پیش از تو رفتم بیایی... "افشین یداللهی" اثری زیبا از مرحوم:"افشین یداللهی"
-
پابلو نرودا...
دوشنبه 16 فروردین 1395 12:40
چونان به من نزدیکی که اگر جایی نباشم، تو نیز نیستی چونان نزدیکی که دستهای تو بر شانهام گویی دستهای مناند و هنگام که تو چشم میبندی منم که به خواب میروم! "پابلو نرودا"
-
با مرد افسانه ای تاریخ شعر ایران:شاملوی بزرگ
چهارشنبه 7 مرداد 1394 22:44
دوستش میدارم دوستش میدارم چرا که میشناسمش، به دوستی و یگانگی. ــ شهر همه بیگانگی و عداوت است. ــ هنگامی که دستان مهربانش را به دست میگیرم تنهایی غمانگیزش را درمییابم. □ اندوهش غروبی دلگیر است در غُربت و تنهایی. همچنان که شادیاش طلوعِ همه آفتابهاست و صبحانه ونانِ گرم، و پنجرهای که صبحگاهان به هوای پاک گشوده...
-
ترانه های آقای عاشقانه ها: اشــــــــکـــــــــان شاپوری بزرگ
سهشنبه 12 خرداد 1394 14:05
ترانه های آقای عاشقانه ها: اشــــــــکـــــــــان شاپوری بزرگ ×تجلیل و بزرگداشت این نویسنده و کارگردان صاحب نام به نام شبی با آقای عاشقانه ها در سال 1392 در تئاتر شهر حافظیه برگزار شد .× ************************************************** پنجمین فصل تو تعریف یه شعری یه قصیده تو بی تابی مثه احساس بارون تو یک حس عجیب بی...
-
نیما یوشیج
پنجشنبه 20 فروردین 1394 12:07
می تَراوَد مَهتاب می درخشد شَب تاب، نیست یک دَم شِکَنَد خواب به چشمِ کَس ولیک غَمِ این خُفته ی چند خواب در چشمِ تَرَم می شکند. نگران با من اِستاده سَحَر صبح می خواهد از من کز مبارکْ دَمِ او آوَرَم این قومِ به جانْ باخته را بلکه خبر در جگر لیکن خاری از رَهِ این سفرم می شکند... نیما یوشیج آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 مهر 1393 15:03
(اشعار کوتاه...) ( ویژه پاییز) ................................................. بگو راه را گم کرده بودم بگو ساعتم خواب مانده بود اصلا بگو به مترو ساعت هفت نرسیدم برای شتابی که نداشتی بهانه ای جور کن جهان با دروغ تو زیبا می شود... ............................................................ قوی ترین مردان جهان پستچی...
-
اشعار کوتاه
پنجشنبه 5 تیر 1393 00:38
چه انتظار عجیبی نشسته در دل ما ... همیشه منتظریم و کسی نمی آید... ............................................................... تمام زندگی ام بر این باور بودم که دروغ نگویم دل هیچ انسانی را نشکنم و این را پذیرفته ام که از بین رفتن - قسمتی از زندگی است ... اما با این وجود - از مرگ خودم می ترسم می ترسم بعد از مرگ هم...
-
اشعار مولوی
سهشنبه 2 اردیبهشت 1393 01:23
بشنـو این نی چون شکــایت میکـــنـد از جـداییــهـــا حکـــــایت مـــیکــــنـد کــــز نیستـــان تـــا مـــــرا ببریــــدهانـد در نفیــــــرم مــــــرد و زن نالیـــــدهانـد سینه خواهم شرحـــه شرحـــه از فراق تـــا بگـــویــم شـــرح درد اشتیـــــاق هـــر کسی کو دور ماند از اصل خویش بـــاز جویـــد روزگــــــار وصـــل...
-
تولدی دیگر (بانو فروغ فرخزاد)
یکشنبه 10 فروردین 1393 14:14
همهء هستی من آیهء تاریکیست که ترا در خود تکرار کنان به سحرگاهان شکفتن ها و رستن های ابدی آه کشیدم ، آه من در این آیه ترا به درخت و آب و آتش پیوند زدم زندگی شاید یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن میگذرد زندگی شاید ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه میاویزد زندگی شاید طفلیست که از مدرسه بر میگردد زندگی...
-
مرز شعر و ترانه
جمعه 23 اسفند 1392 10:00
این است عطر خاکستری هوای که از نزدیکی صبح سخن می گوید زمین آبستن روزی دیگر است این است زمزمه سپیده این است آفتاب که بر می آید تک تک ، ستاره ها آب می شوند و شب بریده بریده به سایه های خرد تجزیه می شود و در پس هر چیز پناهی می جوید و نسیم خنک بامدادی چونان نوازشی ست عشق ما دهکده ای که هرگز به خواب نمی رود نه به شبان و نه...
-
نیما یوشیج
یکشنبه 8 دی 1392 17:36
گل نازدار سود گرت هست گرانی مکن خیره سری با دل و جانی مکن آن گل صحرا به غمزه شکفت صورت خود در بن خاری نهفت صبح همی باخت به مهرش نظر ابر همی ریخت به پایش گهر باد ندانسته همی با شتاب ناله زدی تا که براید ز خواب شیفته پروانه بر او می پرید دوستیش ز دل و جان می خرید بلبل آشفته پی روی وی راهی همی جست ز هر سوی وی وان گل...
-
زنده یاد نجمه زارع...
پنجشنبه 21 آذر 1392 13:58
دل مست... وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست عشق...
-
خیال (مریم حیدرزاده)
پنجشنبه 2 آبان 1392 13:00
خیال... دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود تو در کنار من بشینی محال بود هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود چشمان مهربان تو پاک و زلال بود پاییز بود و آوچه ای و تک مسافری با تو چه قدر آوچه ما بی مثال بود نشنید لحن عاشق من را نگاه تو پرواز چشم های تو محتاج بال بود سیب درخت بی ثمر آرزوی من یک عمر مانده بود ولی آال آال بود گفتم...
-
دوست دارم گریه با لبخند را (قیصر امین پور بزرگ)
دوشنبه 1 مهر 1392 15:10
در کتاب چار فصل زندگی صفحه ها پشت سر هم می روند هر یک از این صفحه ها یک لحظه اند لحظه ها با شادی و غم می روند آفتاب و ماه یک خط در میان گاه پیدا گاه پنهان می شوند شادی و غم نیز هر یک لحظه ای بر سر این سفره مهمان می شوند گاه اوج خنده ی ما گریه است گاه اوج گریه ی ما خنده است گریه دل را آبیاری می کند خنده یعنی این که دل...
-
عاشقانه ای از اخوان ثالث بزرگ
یکشنبه 10 شهریور 1392 12:57
ما چون دو دریچه ٬ روبروی هم٬ آگاه ز هر بگو مگوی هم. هر روز سلام و پرسش و خنده٬ هر روز قرار روز آینده. عمر آینه بهشت ٬ اما ... آه بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه اکنون دل من شکسته و خسته هست٬ زیرا یکی از دریچه ها بسته هست. نه مهر فسون ٬ نه ماه جادو کرد٬ نفرین به سفر ٬ که هرچه کرد او کرد.
-
عاشقانه ای از شمس لنگرودی بزرگ
پنجشنبه 3 مرداد 1392 12:49
پرو بالم تویی... از تمامی ِ رودهایی که به چشم دیده ام رودخانه تویی از سراسر ِ جاده هایی که عبور کرده ام جاده تویی چرا که هیچ رودخانهای از دور غرقم نکرد چرا که هیچ جاده ندیده ام نرفته در آفاقش گم شوم . از تمامی ِ بال هایی که به دوش برده ام پر و بالم تویی پیشاپیشم می روی و من پی ِ بال ها می دوم ... "شمس...
-
عاشقانه های اشکان شاپوری بزرگ شاعر (نامه ای به عشق)
سهشنبه 11 تیر 1392 14:42
................................................................... سفر سفر داره شروع می شه دارم می رم از این خونه کسی جز تو نفهمیده کسی جز تو نمی دونه به سمتم بوسه می فرستی،قطار داره می ره کم کم تموم ریلا بعد از تو به غربت می رسن عشقم مسیرم رو به بن بسته نمی دونم کجا می رم ! تو داری دس تکون می دی به من که بی تو می...
-
آثار فروغ فرخزاد بزرگ
چهارشنبه 5 تیر 1392 12:37
گریز و درد رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت راهی بجز گریز برایم نمانده بود این عشق آتشین پر از درد بی امید در وادی گناه و جنونم کشانده بود رفتم که داغ بوسه پر حسرت ترا با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم رفتم که نا تمام بمانم در این سرود رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم رفتم ‚ مگو ‚ مگو که چرا رفت ‚ ننگ بود عشق من و نیاز تو و...
-
آثار بابک صحرایی بزرگ
جمعه 31 خرداد 1392 23:59
بارون وقتی که بارون تموم شد...ماهو از شاخه ها بردار کمی از عطر تنت رو...به دست کوچه بسپار وقتی که بارون تموم شد...به من،به خونه خو کن واسه دستای سردم...یه ستاره آرزو کن با من از گریه ها رد شو...از این هراسِ فرداها ما می تونیم آروم تر شیم...تو مرزِ سبزِ رویاها وقتی که بارون تموم شد...بغضت رو از خونه کم کن مثل یه نسیمِ...
-
یه شب مهتاب (اثری از:شاملوی بزرگ)
جمعه 10 خرداد 1392 23:00
یه شب مهتاب یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب منو می بره کوچه به کوچه باغ انگوری باغ آلوچه دره به دره صحرا به صحرا اونجا که شبا پشت بیشه ها یه پری میاد ترسون و لرزون پاشو میذاره تو آب چشمه شونه می کنه موی پریشون یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب منو می بره ته اون دره اونجا که شبا یکه و تنها تک درخت بید شاد و پر امید می کنه به...
-
شعر ناتموم سهراب (اثری از:رها اعتمادی)
دوشنبه 30 اردیبهشت 1392 22:04
شعر ناتموم سهراب شعرِ ناتمومِ سهراب...قطره های سرخِ جوهر فصلِ سبزِ بی بهار و...دلِ داغدارِ یه مادر چه خبر از زنگ آخر؟...هم کلاسیا تو زندون سوزِ سرمای شکنجه...توی گرمای تابستون هنوزم سبزه دلاشون؟...یا که پاییزی و زردن؟ تو کدوم سلولِ تاریک...پی آزادی می گردن؟ از کدوم پنجره باید...خاطراتو پس بگیرن؟ لحظه ای زنده...
-
مزرعه (اثری از:اردلان سرفراز بزرگ)
پنجشنبه 1 فروردین 1392 14:44
مزرعه پدرم مزرعه داشت...بذرِ باران می کاشت فصلِ خرمن از خاک...برکت برمی داشت آسمان درهم شد...باغ در ماتم شد بغضِ گل شبنم شد...شاخه ی نو شکست آب دریا کم شد...پشت ساحل خم شد زخم بی مرهم شد...کوه مغرور شکست مزرعه درهم شد...حاصلِ ما غم شد مزرعه را آفت زد...سهم ما ماتم شد خانه در آتش و در حالِ فرو ریختن است...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 فروردین 1392 12:40
من به خوبیها نگاه کردم و عوض شدم من به خوبیها نگاه کردم چرا که تو خوبی و این همهی اقرارهاست بزرگترین اقرارهاست دلم میخواهد خوب باشم دلم میخواهد تو باشم و برای همین راست میگویم نگاه کن :با من بمان ...احمد شاملــــــو...
-
دیو (اثری از:شهیار قنبری بزرگ)
شنبه 12 اسفند 1391 22:51
دیو... دیو اومد...کدوم دیو؟ دیوی که توی خواب بود.... کدوم خواب؟ خوابیکه تو چشاته کدوم چشم؟ چشمیکه روزو گم کرد کدوم روز؟ روزیکه قصد ما بود کدوم قصد و کدوم قصد؟ بهش می گن رهایی...زمینی نه هوایی ما هم که کم نبودیم فقط با هم نبودیم از من رها نبودیم وگرنه دیوه دود می شد یک شبه نابود می شد عشق اومد... کدوم عشق؟ خونیکه تو...