...مرز ترانه...

...بزرگان شعر و ترانه...

...مرز ترانه...

...بزرگان شعر و ترانه...

مزرعه (اثری از:اردلان سرفراز بزرگ)



مزرعه


پدرم مزرعه داشت...بذرِ باران می کاشت


فصلِ خرمن از خاک...برکت برمی داشت

آسمان درهم شد...باغ در ماتم شد

بغضِ گل شبنم شد...شاخه ی نو شکست

آب دریا کم شد...پشت ساحل خم شد

زخم بی مرهم شد...کوه مغرور شکست

مزرعه درهم شد...حاصلِ ما غم شد

مزرعه را آفت زد...سهم ما ماتم شد

خانه در آتش و در حالِ فرو ریختن است

نازنین،نازنین،وقتِ دست به دستای هم دادن است

خانه در آتش و در حالِ فرو ریختن است

نازنین،نازنین،وقتِ خانه را دوباره ساختن است

وقتی گلخانه اجاقِ دشمن است

دشمنم صاحب خانه ی من است

جای قصه از غمِ کوچک من

وقتِ از ما گفتن و ما شدن است

نازنین،نازنین،وقتِ گل کردن و عاشق شدن است

نازنین،نازنین،خانه را دوباره پس گرفتن است


من به خوبی‌ها نگاه کردم و عوض شدم

من به خوبی‌ها نگاه کردم
چرا که تو خوبی و این همه‌ی اقرارهاست
بزرگ‌ترین اقرارهاست
دلم می‌خواهد خوب باشم
دلم می‌خواهد تو باشم و برای همین راست می‌گویم
نگاه کن :با من بمان

...احمد شاملــــــو...