...مرز ترانه...

...بزرگان شعر و ترانه...

...مرز ترانه...

...بزرگان شعر و ترانه...

ناخدای عاشقانه ها ، اشکان شاپوری (هنرمند صاحب سبک)



اشکان شاپوری نویسنده شاعر و کارگردان ایرانی ،همزاد خاطرات مخاطب را به صورت روانشناسانه و رفتارشناسانه کشف می کند و این گونه شعرهایش را می سازد.

او در فیلم هایش نیز همینگونه مخاطب را در جزئیات و روایت هایش غرق می کند.مفاهیمی عمیق از جامعه گرفته تا روابط انسانی مثل عشق ،او یکی از ماهرترین هنرمندانیست که در اشعارش تصویری عمل می کند و درون مایه های اصلی آثار وی عشق است.با اینکه او بارها در گفتگوهایش جوابی درباره ی عشق نداده و دوست دارد با اشعارش به رمانتیسم برسد.

سبک خاص اشکان شاپوری در نوشتن و فیلم ساختن از او هنرمندی منحصر به فرد ساخته که حتی اگر نامش در پای فیلم نامه ها،اشعار و فیلم هایش نباشد مخاطب از خواندن شعر ،قصه یا تماشای فیلم هایش می تواند حدس بزند که اثر برای اشکان شاپوریست ،او امضاهای خاص خود را در اشعار،داستان ها و فیلم هایش پراکنده کرده .ناگفته نماند که اشکان شاپوری از آن دسته هنرمندان صاحب سبکیست که می شود در آثارش تنوع را در قالب و فرم های متفاوت حس کرد،بزرگداشت این هنرمند در سال 1392 برگزار شد.



نسکافه های بی شکر...

چشات کلیسای منه، جهانیه،جزرو مده

انگار فرشته ای توی،چشات آکاردئون زده


تو *1مونروی منیو من عمریه *2جیمز دین توعم

خدای همدیگه شدیم،دین منی دین توعم


انقدر که شیرینی می خوام ببوسمت شب تا سحر

منتظر لب توعن نسکافه های بی شکر


روی لبای تو می شه ترانه مزه مزه کرد

تمام خوشگلای شهرو می شه با تو قبضه کرد


بغل بگیر منو که من مدیترانه تر بشم

که تورو بیتت بکنم،که عاشقانه تر بشم


تموم شعرای منی.... تو هوسای تندمی

وقتی که لبخند می زنی، حس می کنم *3ژکو ندمی


روی زمین قلب من، شدی قشنگ ترین درخت

باد می بره واسه خودش، شالتو از رو بند رخت


باد می بره بوی تورو،هر جایی که دلش می خواد

بر می خوره به غیرتم ،باید برم شکار باد


*1:مِریلین مونرو (زاده ۱ ژوئن ۱۹۲۶ – درگذشته ۵ اوت ۱۹۶۲) بازیگر، خواننده و مانکن مشهور آمریکایی بود. وی در سن ۳۶ سالگی و در اوج محبوبیت درگذشت. مریلین مونرو از مهم‌ترین بازیگران قرن بیستم است.مریلین مونرو باید از بازیگران محبوب اشکان شاپوری باشد چون که در برخی از اشعارش نام این بازیگر آمده است.


*2: جیمز دین (۸ فوریه ۱۹۳۱ – ۳۰ سپتامبر ۱۹۵۵) بازیگر آمریکایی و نامزد دو اسکار بهترین بازیگر مرد بود. وی اولین بازیگری بود که پس از مرگ نامزد اسکار شد و تنها کسی است که دو بار پس از مرگش نامزد اسکار شده‌است،مرگ نابهنگام دین در ایجاد جایگاه افسانه‌ایش مؤثر بود. او وقتی که سوار پورشه خود (حرامزاده کوچولو) بود در اثر تصادف در گذشت...جیمز دین هم از بازیگران محبوب اشکان شاپوری است که نامش در چندین اشعار این هنرمند آمده است.


*3:مونالیزا که به لبخند ژوکوند معروف است،نام یکی از معروف‌ترین تابلوهای نقاشی داوینچی هنرمند مشهور ایتالیایی است که با رنگ روغن بر روی صفحه چوب سپیدار نقاشی شده‌است. 





درد دین

دیده ی من توییو بس،  نگاهو جان من شدی

زمزمه ی تن منی،  روحو روان من شدی


شکل تو شد وجود من،  بببین مطابق توعم

چرا تو دوست دیده ای مرا که عاشق توعم


آیه به آیه عاشقم قبله که نه،بت منی

دلیل زیبایی واسه، همه تفاوت منی


عشق بده به دانه ام،تو که زمین من شدی

کفر شده قافیه ام ،تو درد دین من شدی


معنی آزادگی است به تو پناهندگی ام

بی همگان شدم ولی،با تو گذشت زندگی ام


عروسکم

رفتیو به همه گفتم:خوشگلم، عروسکم رفت

انقدر که گریه کردم از چشام مردمکم رفت


رفتیو به همه گفتم عشقش انتخاب من بود

رفتیو به همه گفتی اون دلش خراب من بود


وقت نزدیکیمون حرفات مطمئنم الکی بود

حالا که رفتی می فهمم بوسه هاتم زورکی بود


اون چشای مثل آهوت چه چشای خوشگلی بود

منو باش که فکر می کردم مهربونیاش دلی بود


بعد بارونا هنوزم همه می دونن که سردم

آخه پیشت زیر بارون عمریو زندگی کردم


موهاتو یادم نمی ره اون موهای شب دریا 

اگه شد بخاطر من بازشون کن لب دریا


#اشکان شاپوری

شعرهای بی بدیل اشکان شاپوری کارگردان (در من هزار عاشق فریاد می زند...)






کلمات

کلمات رفتنت را به دل گرفته اند...نمی خواهند شعر شوند

برگرد می خواهم شعرشان کنم...برگرد قافیه می خواهم


غم انگیز

من سفر را گذاشتم وسط

                                          تو نیامدن را...

  این غم انگیزترین قصه ی عاشقانه بود


سکوت

عمیق ترین  فریاد من سکوت بود...


بیداری

بیداری انسان را از پا در می آورد نه مستی...


کلمات

هر چه کلمات را به هم می بافم موهایت نمی شود...


زمین

چه می شد اگر تو باران بودیو من زمین...


.................................................................


نمی دونم چرا گریم گرفته...

نمی دونم چرا گریم گرفته،توو آغوشِ تو بعدِ این همه سال

تو برگشتی ولی دستِ خودم نیست،دارم می رم توو آغوشِ تو از حال


نپرس از من چرا گریم گرفته،تو برگشتیو اشکام از رو شوقِ

نگو خیلی بده گریه واسه مرد،عزیزم گریه هام از روی ذوقِ


تو برگشتی سرِ تنهاییِ من،تو برگشتی که من اینجا نپوسم

تو پیشم هستیو بازم دوباره نمی تونم که دستاتو ببوسم


قسم خوردی به مهتابو شقایق که از پیشم نری تا زنده هستی

چقد سخته جوابِ این سوالِت،که می پرسی چرا انقد شکستی


تا حالا مثل من گریت گرفت؟ تا حالا گریه کردی واسم اصلن؟

نمی دونم چرا گریم گرفته،توو آغوشِ تو که بد کردی با من


شوخی نگیر

دستامو می ذارم رو دست تو تا که یه چن ثانیه آروم شی

موهاتو می بافم برات امشب تا که مثه هر روز خانوم شی


حالا که با همدیگه تنهاییم شاید بفهمم حرف قلبترُ

امشب سرم رو سینته تا صبح باید بفهمم حرف قلبترُ


منرُ توو آغوشت بگیر عشقم محکم تر از دیروز به قصد کشت

روزایی که اصلا حواست نیست چشماتو می گیرم یهو از پشت


وقتی که می خوابیم بدونِ هم هر ثانیه توو خواب هم میایم

این حس دیگه غیر طبیعیه جوری که ما همدیگرُ می خوایم


با تو همه دنیا همین خونس شوخی نگیر حرفامو دیوونه

جدن چجوری با یه لبخندت دریارو میاری به این خونه؟


انقدر نگو حرفی بگم از عشق احساس من درگیرِ رویاته

یادم ندادی چی بگم با تو وقتی که کار من تماشاته



رگبار

سرا پا دردو رگبارم هنوزم ماتو افسردم

پر از فکرای بی رویام یه عمره باتو افسرم


فقط دل خوش به اینم که یجور تازه می میرم

بذارش پای تنهایی اگه از زندگی سیرم


همه راه هارو رفتم تا بفهمم عاشقی چی بود

برای هر کسی جز من هوای عشق شوخی بود


چه قدر سخته که نتونی بگی حرفای قلبترو

منم این جوری می میرم یجا تنها به یاد تو


شبا حالم بده از عشق آخه دستت توو دستم نیست

یوقتایی واسه عاشق همین بد بودنه کم نیست


هنوزم می شه عاشق شد توو این شهری که آشوبه

رو دیوار اینو بنویس:هنوز عاشق شدن خوبه


پالتوی قرمز

همیشه نقطه ی عطفه قرارم با تو بارونه

توو بارون منتظر هستم چرا دیر کردی دیوونه؟


همیشه قبل هر دیدار یه شاخه گل تو مشتم هست

فقط دل خوش به اینم که یکی مثل تو پشتم هست


الانا می رسی آخه دیگه ساعت نه و نیمه

داره بارون می باره،نیا اونجور سراسیمه


تو با اون پالتوی قرمز به سمتم دس تکون می دی

تو هم گل توی دستاته از اون دور گل نشون می دی


شاید رویاییه حرفم ولی شکل یه قدیسی

مثه رخداد یک بوسه توو متن این شب خیسی


قرار ما توو این لحظه قراره ناب تاریخه

آخه یک عمره توو این شهر فقط عشقه که توبیخه


مارُ هر کس که می بینه یه چیزی می گه زیرِ لب

خدا هم عکس می گیره با رعدو برقش از امشب


ایستگاه

دوباره این ایستگاه دوباره راه آهن

چن گل از مریمو یاس تووی دستای من


دوباره این ایستگاه دوباره من با تو

دوباره من دارم گرمی دستاتو


می شه زد با یک گل همه ی حرفارو

خیلی عاشق کردی تو من تنهارو


یه کمی افسردس دلم از تاخیرت

دل من می ترسه که بگی شد دیرت


واسه زود برگشتن من و تو بی میلیم

عمریه توو این عشق من و تو هم ریلیم


دوباره این ایستگاه دوباره راه آهن

دوباره دست تو تووی دستای من


دوباره من با تو دوباره تو با من

دوباره بی تابیم واسه با هم بودن


چطوره حال تو من که خوبم خوبی؟

تو نجاتم دادی منو از آشوبی


راهی نیس تا تو...

خودت شاید نمی دونی چقد حالم خوشه با تو

یه شاخه گل توو دستامه دیگه هیچ راهی نیست تا تو


قرار ما توو این ایستگاه تعجب آوره خیلی

ما از این شهر می ترسیم قرارامون شدن ریلی


صدای خیس بارونو  همیشه خاطرت باشه

یه شاخه گل بهت می دم که پشت پنجرت باشه


دلم می خواد توو این روزا یکم تنها بشیم با هم

اگه آرامشی می خوای می شه رفتش به دریا هم


چطور حرفارو باید گفت ببین راستی یه چیزیه

تورو دوس داشتن هر لحظه دیگه در من غریزیه


یه چیزی از تو با من هست که می ره سمت دل بستن

آخه عشقت یه عمریه نهادینه شده در من!