ما چون دو دریچه ٬ روبروی هم٬
آگاه ز هر بگو مگوی هم.
هر روز سلام و پرسش و خنده٬
هر روز قرار روز آینده.
عمر آینه بهشت ٬ اما ... آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خسته هست٬
زیرا یکی از دریچه ها بسته هست.
نه مهر فسون ٬ نه ماه جادو کرد٬
نفرین به سفر ٬ که هرچه کرد او کرد.
پرو بالم تویی...
از تمامی ِ رودهایی که به چشم دیده ام
رودخانه تویی از سراسر ِ جاده هایی که عبور کرده ام
جاده تویی
چرا که هیچ رودخانهای از دور غرقم نکرد
چرا که هیچ جاده ندیده ام
نرفته در آفاقش گم شوم.از تمامی ِ بال هایی که به دوش برده ام
پر و بالم تویی
پیشاپیشم می روی
و من
پی ِ بال ها می دوم...
"شمس لنگرودی"
...................................................................
سفر
سفر داره شروع می شه دارم می رم از این خونه
کسی جز تو نفهمیده کسی جز تو نمی دونه
به سمتم بوسه می فرستی،قطار داره می ره کم کم
تموم ریلا بعد از تو به غربت می رسن عشقم
مسیرم رو به بن بسته نمی دونم کجا می رم!
تو داری دس تکون می دی به من که بی تو می میرم
تو می مونیو من می رم،می رم تا ختم این دنیا
دارم می رم ولی قلبم می مونه پیش تو اونجا
تو می مونیو من می رم،می رم تا مرز ویرونی
منو این راه بی برگشت تووُ چشمای بارونی
داره می لرزه پاهام از شروع این سفر بی تو
چه قدر سخته که می دونیم هنوزم عاشقیم هر دو
صدای آخرین سوت قطار میادُ من می رم
یادت باشه که این عشقو من از تو پس نمی گیرم
با اون چشمای بارونیت داری می گی:خداحافظ
چه قدر سخته که می دونیم نمی بینیم همو هرگز
تو با چشمای بارونی تکو تنها توو ایستگاهی
دارم می رم خداحافظ به یاد من بیفت گاهی
قطار دور می شه وُ چشمات هنوز خیرس به سوی ریل
می دونم بعد همدیگه می شیم از زندگی بی میل
**************************************************
نامه ای به عشق (یادت باشه)
اگه آخر با یه قایق زدم تنهایی به دریا
اگه یک روز شنیدی که گذشتم از همه دنیا
اگه آخر یه شب مُردم با یک سکته توی غربت
یا یکروزی با یک گوله از این فکرا شدم راحت
یادت باشه دلم می خواست جهان از عشق پر باشه
دلم می خواست در رویا به روی هر کسی واشه
اگه عمرم به پوچی رفت با یک دق کردنِ ساده
اگه تنهاوُ بی رویا دوییدم تا ته جاده
اگه با قرص با سیگار یه شب از پا افتادم
اگه آخر به پای عشق تموم عمرمو دادم
یادت باشه که دنیارو بدون جنگ می خواستم
همه دستارُ با احساس بدون سنگ می خواستم
اگه دیدی همه گفتن یروز از آخر قصم
اگه دیدی که از هیشکی دیگه چیزی نمی پرسم
اگه یک شب زیر بارون تموم کردم توو آغوشت
اگه گفتم دوست دارم تا قبل مرگ درِ گوشت
اگه با حسرت از خونم،از این شعرا دل کندم
یا وقت تلخ جون دادن اگه دیدی که می خندم
یادت باشه دلم می خواست همه دنیا وطن باشه
جهان بی مرزُ بی زندون تُهی از ظلمو من باشه
اگه یکروزی توو دنیا همه از مرگ من گفتن
اگه آخر یه شب دیدی همه از مرگم آششفتن
یادت باشه که درد من غم تدفینِ رویا بود
کسی که عاشقش کردی همیشه خیلی تنها بودِ
**************************************************
حال عجیب
چه قدر حال عجیبی با تو دارم چه قدر خوبه که من خوبم کنارت
بذارش پای این عشق بزرگم اگه هر لحظه آشوبم کنارت
من هر شب قبل خواب رویایی دارم با چشمای قشنگو نازو خیست
چی می شه مثل شونت صبحا دائم همش گم شم توو عطرُ بوی گیست
چشای تو واسه این حالتِ من نمی تونه که بی تاثیر باشه
واسه حال عجیبم این ترانه باید که بهترین تعبیر باشه
یو قتایی یجوری می شه چشمات یجوری که فقط من می فهمم
توو اون لحظه که من دیوونش هستم،تماشا کردن تو می شه سهمم
عزیزم کفره که با داشتن تو بگم تنهامو افسردم دوباره
چه قدر خوبه یکی هست توی دنیات که اینجوری بهت احساس داره!
**************************************************
مثه قدیما
دوس دارم مثه قدیما دستاتو تو دس بگیرم
شبا پیش تو بخوابم صبح ازت نفس بگیرم
دوس دارم مثه قدیما ناز کنی برام قشنگم
یه قدم دور بشی از من من بگم که دلتنگم
دوس دارم مثه قدیما زیر برفا راه بریم باز
بگی سردمه کُتِترُ روی شونه هاام بنداز
دوس دارم مثه قدیما هی بگم واست می میرم
بری یک لحظه دم در تا که دلشوره بگیرم
دوس دارم مثه قدیما شبا موهاتو ببافم
بوی موهاتو بگیرن باز متکامو ملافم
دوس دارم مثه قدیما زندگیمو پات بذارم
هی بهت بگم عزیزم کسیو جز تو ندارم
دوس دارم مثه قدیما جای دنج من تو باشی
سر رو شونه هام بذاری با من از دنیا جداشی
دوس دارم مثه قدیما دوباره باشی کنارم
منو از چشام بفهمی شبا وقتی بی قرارم
**************************************************
حادثه
وقتی کبوتر شدیو رفتی به سمت حادثه،واژه به واژه شعرمو با بی تویی پرسه زدم
به یاد تو سر زدنو توو فکر تو قدم زدن این بوده رفتو اومدم
عطری بپاش رو بسترم فقط کنار توعه که دوباره به دنیا میام
تلاطمو ازم بگیر بگو توسط کدوم ترانه سمتِ تو بیام؟
توو این نفس بریدگی لمس حضور تنتو ندارمو غزل شدم
کنار دلواپسی خاطره های گم شده به دست شب بغل شدم
دوباره رخ بده بذار به اشتیاق دیدنت چشام تماشایی بشه
بذار جهان کوچکم کنار ناگهانگیت زمان زیبایی بشه
کنار واژه های من قدم بزن تا شب شعر،رُخ بده با حضور تو
گُر می گیره تمامم از حس نجیبِ نفست،خیابون از عبور تو
**************************************************
بارون
وقتی که بارون تموم شد...ماهو از شاخه ها بردار
کمی از عطر تنت رو...به دست کوچه بسپار
وقتی که بارون تموم شد...به من،به خونه خو کن
واسه دستای سردم...یه ستاره آرزو کن
با من از گریه ها رد شو...از این هراسِ فرداها
ما می تونیم آروم تر شیم...تو مرزِ سبزِ رویاها
وقتی که بارون تموم شد...بغضت رو از خونه کم کن
مثل یه نسیمِ بومی...بی صدا نوازشم کن
یه قدم همراه من باش...بعدِ این لحظه ی بی تاب
شعله ی دستامو حس کن...تو حریمِ ماه و مهتاب
از وقتیکه گم کردمت...
از وقتی که گم کردمت...پرپر شدن آسون تره
مِهی رو قلبِ آینه هاست...اجاقِ شب شعله وره
از وقتی که گم کردمت...کوچه صدام نمی کنه
خودم رو حس نمی کنم...خدا نگام نمی کنه
سرابی هم شکلِ چشات...رو خاکِ جاده می باره
شبیه یه کولی شدم...که سرزمینی نداره
چقدر تو رو گریه کنم...تا غربتم خط بخوره
کدوم ستاره می تونه...شب مرگیامو بشمره
هنوز تهِ آرزوهام...یه بغضی آزارم می ده
من طرحی از یه برکه ام...که رنگِ ماهو ندیده
فوجِ پرستوهایی که...از روی جنگل می گذرن
روحِ منو به سمت تو...به سمت طوفان می برن
از وقتی که گم کردمت...انگار خودم هم گم شدم
تو گذر از پاییزِ تو...پرپر شدم توی خودم
اصرار
اصرار می کنی نرو
اصرار می کنی بمون
لبخند می زنی به من
گم میشه بغضمون
اصرار می کنی نرو
اصرار می کنی بخند
اصرار می کنی یه بار
چشمای شمعو ببند
اصرار می کنی من ناز می کنم
توی هوای تو پرواز می کنم
آرزومه شب بسوزه دنیا دلگیر نشه
واسه لبخند من و تو لحظه ای دیر نشه
توی مرز بغض و بارون سر رو شونه هام بذار
گر می گیرم وقتی میگی دیگه تنهام نذار
نکنه برگی بلرزه قلب تو سرد بشه
یه روز این عشق من و تو آینه درد بشه
راز دلواپسیامو از نگاه من بخون
تو تموم لحظه هامون خوب و همراه بمون
تو شبیه رویاهامی دیگه دلتنگ نشو
زندگیم هنوز قشنگه سرد و بی رنگ نشو
نمی خوام که گم بمونم توی دنیای خودم
تو پناه آخرم باش اگه بی تاب شدم
یه شب مهتاب
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه
دره به دره
صحرا به صحرا
اونجا که شبا
پشت بیشه ها
یه پری میاد
ترسون و لرزون
پاشو میذاره
تو آب چشمه
شونه می کنه
موی پریشون
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
ته اون دره
اونجا که شبا
یکه و تنها
تک درخت بید
شاد و پر امید
می کنه به ناز
دستشو دراز
که یه ستاره
بچکه مث
یه چیکه بارون
به جای میوه ش
سر یه شاخه ش
بشه آویزون
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
از توی زندون
مث شب پره
با خودش بیرون
می بره اونجا
که شب سیاه
تا دم سحر
شهیدای شهر
با فانوس خون
جار می کشن
تو خیابونا
سر میدونا
عمو یادگار
مرد کینه دار
مستی یا هشیار؟
خوابی یا بیدار؟
مستیم و هشیار
شهیدای شهر
خوابیم و بیدار
شهیدای شهر
آخرش یه شب
ماه میاد بیرون
از سر اون کوه
بالای دره
روی این میدون
رد میشه خندون
یه شب ماه میاد...
شعر ناتموم سهراب
شعرِ ناتمومِ سهراب...قطره های سرخِ جوهر
مزرعه
پدرم مزرعه داشت...بذرِ باران می کاشت
من به خوبیها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبیها نگاه کردم
دیو...
دیو اومد...کدوم دیو؟
دیوی که توی خواب بود....
کدوم خواب؟
خوابیکه تو چشاته
کدوم چشم؟
چشمیکه روزو گم کرد
کدوم روز؟
روزیکه قصد ما بود
کدوم قصد و کدوم قصد؟
بهش می گن رهایی...زمینی نه هوایی
ما هم که کم نبودیم
فقط با هم نبودیم
از من رها نبودیم
وگرنه دیوه دود می شد
یک شبه نابود می شد
عشق اومد...
کدوم عشق؟
خونیکه تو رگاشه
کدوم خون؟
کدوم رگ؟
رگی که بند قلبه
کدوم قلب؟
قلبی که دست دزده...
کدوم دزد؟
دزدیکه خواستگاره
میگه که یار قاره
بهش می گن غریبه
خطی روی کتیبه
می گن لولو خور خوره
بی دلو بی دلهره
ما هم که کم نبودیم
فقط با هم نبودیم
از من رها نبودیم
سیاه پوشا...
با اینکه دارن سیاه پوشا از توی شط کوچه ها جمع می کنند ستاره های پرپرو
با اینکه دارن عزادارا از زیر آوارو جنون در میارن کفترای خاکسترو
با اینکه بوی تفتیشو خون پیچیده تو قصه ها
با اینکه صدای انفجار مرثیه خونه همه جا
هنوز میشه قربانی این وحشت منحوس نشد
هنوز میشه تسلیم شبو اسیر کابوس نشد
میشه بازم سنگرو از ترانه ساختو به قرق سر نسپرد
میشه بازم عاشق شد و از ستاره مایوس نشد
می دونستی
تو بالکن نشستم بیرونِ جشن...سکوتِ تو رو منعکس می کنم
موج محرم
می خوام واسه محرمت بمیرم...می خوام که زیر پرچمت بمیرم
یه دختر...
یه دختر تو تراسِ رو به رویی...یه شالِ شبزو هر روز می تکونه
دریا
نه،دست خودِ من نیست...باید به تو برگردم
انتخاب
درگیر رویای توام
منو دوباره خواب کن
دنیا اگه تنهام گذاشت
تو منو انتخاب کن
دلت از آرزوی من
انگار بی خبر نبود
حتی تو تصمیمای من
چشمات بی اثر نبود
خواستم بهت چیزی نگم
تا با چشام خواهش کنم
درا رو بستم روت تا
احساس آرامش کنم
باور نمی کنم ولی
انگار غرور من شکست
اگه دلت میخواد بری
اصرار من بی فایدست
هر کاری میکنه دلم
تا بغضمو پنهون کنه
چی میتونه فکر تو رو
از سر من بیرون کنه
یا داغ رو دلم بذار
یا که از عشقت کم نکن
تمام تو سهم منه ... به کم قانعم نکن